سال دیگر

سال دیگر
زنده باشم من اگر
می زنم زنگ در خانه هر چلچله را
و سپس پا به فرار
می زنم دست به هر کاری که دگر ساعت اندوه-
-بیفتد از کار
من دلم می خواهد
قاصدک را
ندهم کوچ از ایوان خیالم
پا به پای همه باران ها می رقصم
به همین ساز که دردست گرفته ست بهار
شاید از یاد رود رنج و ملال
***
سال دیگر حتما
ترجمه میکنم آثار شقایق را -
-بر سینه دشت
قصد دارم
قصه کوتاه کنم
بنویسم که پس از رفتن تو
بر سر مردم این کوچه و شهر وه...چه آمد!!!
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 1:26 PM توسط سحر
|








